Lilypie Second Birthday tickers

Sunday, November 25, 2012

بدون شرح

من وآریو

بارسلون

la merce
پارک گوئل

من وخوان میرو
گریه
و از سری خوابها

موزه نوبل

کولماردن

اوپسالا

تابستان در سفر-- استکهلم-اسکانسن

سه سالگی

Monday, February 20, 2012

با آوا در برج میلاد -

بهمن 90

chef baran

 

تولد باباجی و بروبکس

 

سازی می زنم

 

نقشی می کشم

 

گاهی کار گل میکنیم

 

گاهی مراقبه میکنیم

 

آقا مزاحم نشو کار دارم

 

پشت تجیر چهلستون

 

نقش جهان

ما در بحر تفکر غوطه وریم. فکر بد نکنید.

در سفر

کاشان و ابیانه -اردیبهشت 90

بدون شرح

 

خدا مرگم بده  خواهر

قرتی

شخصن پدیکور میکنیم

بازگشت باران

خوب ما بهتره کلن به روی خودمون نیاریم که خیلی وقته این طرفها پیدامون
نشده.بالاخره وبلاگ فیلتر واینتر نت نا اهل و مامان تنبل ...

بگذریم،ما قول میدیم که جبران کنیم.حالا مجبوریم کمی در تاریخ به عقب
برگردیم.فلذا این عکس متعلق است به سنه 89 شمسی که به اتفاق اهل وعیال و
منجمله یار غارمان که همان آوا خانوم باشد به طاق بستان مشرف شده بودیم

Wednesday, February 1, 2012

در پاسخ به دخترم

دخترکم یک روز میاد که تو هم مثل همه دخترها از من می پرسی که چرا تو رو به این دنیا آوردم .شاید اون روز من جوابی نداشته باشم. ولی زنی یک جای دنیا به دخترش جواب داده .شاید بهت کمک کنه بفهمی که چرا مادرها دخترها رو به دنیا میارن
.

در جواب ِ دخترم که پرسيد: چرا مرا به دنيا آوردي؟




زيرا سال‌هاي جنگ بود
و من نيازمند ِ عشق بودم
براي چشيدن ِطعم آرامش.

زيرا بالاي سي سال داشتم
و مي ترسيدم از پژمردن
پيش از شکفتن و غنچه دادن.

زيرا طلاق واژه اي ست
تنها براي مرد و زن
نه براي مادر و فرزند.

زيرا تو هرگز نمي‌تواني بگويي:
مادر ِ سابق ِ من
حتي وقتي جنازه‌ام را تشييع مي کني.

و هيج چيز، هيچ چيز در اين دنيا نمي تواند
ميان ِ مادر و فرزند جدايي افکند
نفرت يا مرگ حتي.

و تو بيزاري از من
زيرا تو را به دنيا آورد ه ام
تنها به خاطر ِ ترسم از تنها ماندن

و هرگز مرا نخواهي بخشيد
تا زماني که خود فرزندي به دنيا آوري
ناتوان از تاب آوردن ِ خاکستر ِ سوزان ِ
روياهاو آرزوهاي دور و درازت

فریده حسن زاده