Lilypie Second Birthday tickers

Monday, August 16, 2010

انچه که گذشت

در این چند وقتی که غیبت داشتیم اتفاقهای زیادی افتاد
.مثلا دندون در آوردم و شروع کردم به نون خوردن!!!!!!!!!!





برای اولین بارعروسی رفتم و کلی خوش گذشت.آخه مامان و بابام عادت دارن همیشه موقع عروسی رفتن منو بپیچونن.





رفتم لب دریا .البته قبلا هم رفته بودم ولی اونموقع ها خیلی کوچولو بودم و عقلم نمی رسید






.اینهم دوستم آواست





بعد یاد گرفتم چهار دست و پا برم .





بعد یاد گرفتم راه برم






فهمیدم علایق فرهنگی دارم .مثل کتاب خوندن







و پیانو زدن







ولی هیچ کدوم اینها با عث نشد که عشقم به کنترل رو فراموش کنم





و عشق به فارسی 1 از این مامان مبتذلم به منهم سرایت کرد.





و در آخر هم متولد شدم.


3 comments:

  1. عزیزم، چقدر نازه این باران خانوم.تولدش هم مبارک باشه.

    ReplyDelete
  2. عزیزم. چه قدر خوشگل شدی. دلم برات یه نخودچی شده. کی میشه یه کم بچلونمت

    ReplyDelete
  3. elahi oon 1 goole moohash az hame porjazbe tare

    ReplyDelete